کتاب

آشفته حالان بیدار بخت
 
 
نویسنده : غلامحسین ساعدی (1314-1364 تبریز)
انتشارات : نگاه
272 صفحه
 
کتاب مجموعه 10 داستان کوتاه از مرحوم ساعدی است.
اسکندر و سمندر در گردباد: اسکندرو سمندر دو همسایه هستند که آپارتمانشان در روبروی هم قرار دارد و این دو از طریق پنجره با هم صحبت می کنند. هر دو نیز بدون زن و بچه هستند.
شنبه شروع شد : رابرت مردی است که معشوقش شارلوت او را ترک کرده، او به شدت از شنبه ها و تمامی اتفاقاتی که در این روز افتاده بیزار است. حتی تولدش که در یک روز شنبه بوده.
بازی تمام شد : دو پسر بچه که در خانواده هایی فقیر و در آلونک هایی زندگی می کنند با پدرانی خشمگین.
خانه باید تمیز باشد : زن و شوهر جوانی که برای ماه عسل به ویلای دوستشان در شمال رفته اند با یک خانه کثیف روبرو می شوند.
آشفته حالان بیدار بخت : شاعری که عاشق دختری است و در می خانه با او قرار دارد.
صداخونه : سربازی که بلد نیست درست رژه برود و فرماندهش را نا امید کرده است.
پادگان خاکستری : زوجی در بیابان زندگی می کنند ولی پادگانی نزدیک آنها احداث شده و آرامش را از آنان سلب کرده است.
میهمانی : منصور معلمی که در یکی از شهرهای کوچک زندگی می کند  بعد از سالها یکی از دوستان قدیمیش را ملاقات می کند.
ای وای تو هم! : از روزنامه نگاری کتاب ممنوعه ای از مقالاتش چاپ شده، دوستانش سعی میکنند از او فاصله بگیرند. 
واگن سیاه : مرد گدایی که مشکوک است و پلیس در تعقیب او می باشد.
 
خیلی خیلی زیبا بود. 8تا از 10 داستان کتاب کاملا به دلم نشست  و لذت بردم. استفاده از فضای رئال با کمی اغراق گویی باعث جذابیت داستانها شده است. قلم پر قدرت و در عین حال ساده نویسی مرحوم ساعدی این امکان را می دهد که آدم بی سوادی مثل من به راحتی با داستانها و شخصیت های اون ارتباط برقرار کنه و بیش از بیش از خواندنش لذت ببره. و به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس تنوع در کارهای ساعدی باعث میشه که بتوانید کتابهای بیشتری از این نویسنده مطالعه کنید بدون اینکه با موضوع  تکراری مواجه بشوید.
 
جملاتی از کتاب :
"لبخند موقعی است که یک نفر وجود داشته باشد که لبخند بزند."
 
"دنیای بی کتاب نه تنها دنیای بی خطری است، که مثل ننو می ماند."
 
"متهم و محکوم دو لغت جداگانه هستند که معنی و مصداق یکسانی دارند."
 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد